پویا دردونه ی مامان و بابا

مسافرت

پویا شهریور ماه 92 همراه خانواده و عمواینا به مسافرت رفت. اونها تواین سفر به انزلی و سرعین رفتن. خداروشکر به پویا خیلی خوش گذشت.   ...
28 شهريور 1392

پویا در پارک جمشیدیه

دیروز پدربزرگ و مادربزرگ و خاله جون خونه ی ما بودن.بعد از ظهر  همگی با هم به پارک جمشیدیه  رفتیم.توی در یاچه ماهی های بزرگ و کوچک زیادی بود که خیلی برای پویا جالب بود و با تعجب می گفت:مامان مگه ماهی قرمز ها هم اینقدر بزرگ میشن؟ در کنار دریاچه و آبشار عکس انداخت بعد با عم بع کوه رفتیم ولی هرچی  می گفتین  دستت رو بده به ما گوش نمی کرد ومیگفت خودم می تونم.موقع بالا رفتن از کوه چند تا سگ هم دید خیلی به نظرش جالب بود.پویا جون به خاله می گفت:اینجا آهو نداره؟   ...
2 شهريور 1392

پویا در پارک ارم

پویا به همراه خانواده تو یه روز گرم تابستونی به پارک ارم رفت.بیشتر بازی ها را به همراه  داداش و پسر خاله سوار شد ولی بازم به نظرش کم بود  و دوست داشت هر بازی و دوبار سوار شه. روز خوبی بود و خدا رو شکر به پویا جون خوش گذشت.   ...
2 شهريور 1392

تابستون امسال92

پویا تابستون امسال کلاس شطرنج کانون رضوان صبت نام کرده و علا وه بر اون هر روز همراه بابا جون و برادرش تمرین دوجرخه سواری و اسکیت می کنه تا این ورزش ها رو خوب یاد بگیره. یک ساعتی هم  اختصاص داده به پیک تابستونی که سوال های اون رو معلم دل سوز و مهربونش طرح کرده این طوری  درس های سال قبلش رو فرا موش نمی کنه و با آمادگی بهتر سال دوم سر کلاس می ره. ...
2 شهريور 1392

زیارت

پویادر روز جمعه به همراه خانواده به زیارت حضرت عبدالعظیم رفت.در آنجا زیارت کرد و همراه پدر بزگ نماز خواند.   ...
5 خرداد 1392

روز پدر مبارک

روز پدر پویا به همراه مامان و داداش بر سر مزار  پدربزگ مامان رفتن و برای ایشون  و همه ی پدر هایی که از دنیا رفتن طلب آمرزش کردن.   ...
5 خرداد 1392

تولد پویا

بعد از جشن الفبا که یک خردادبود روز تولد پسر گلم بود.جشن بزرگی نداشتیم  فقط پدربزگ و مادربزگ وخانواده ی عمو و خودمون بودیم.پسرم رو حسابی سورپرایز کردیم چون از همه جا بی خبر بود. مخصوصا در مورد هدیه ی مامان وبابا (که یک دوچرخه )بود پویا کاملا سورپرایز شد پویا اون شب ازخوشحالی خوابش نمیبرد. امیدوارم عزیز دلم سالم و سلامت باشه و سال های سال تولدش رو جشن بگیریم.   ...
5 خرداد 1392

جشن الفبا

٣١اردیبهشت(92)آخرین روز مدرسه ی پویا دراین سال تحصیلی بود بعلاوه مثل همه ی بچه های کلاس اول پسرگلم ودوستاش جشن الفبا داشتند که خیلی خوب برگزارشدوشکر خدا پویا جون و دوستانش  لذت بردن امیدوارم این روز درذهن پسر خوبم  بعنوان یک خاطره ی فراموش نشدنی بمونه.پسرباسوادم برای روز جشن متلبی رو که بانام خدا شروع می شد وازبوستان سعدی انتخاب وآماده کرده بود برای خانم معلم و دوستانش خوند. یک قطعه شعر دیگه هم از احمد شاملو آماده کرده بود.نازنینم باسواد شده.   ...
5 خرداد 1392