اشعارعاشورایی
بازباران باترانه،می خوردبر بام خانه یادم آمدکربلارا،دشت پرشوروبلارا..
گردش یک ظهر غمگین،گرم وخونین لرزش طفلان نالان،زیرتیغ ونیزه هارا
باصدای گریه های کودکانه وندرین صحرای سوزان میدودطفلی سه ساله
پر زناله،دل شکسته،پای خسته،بازباران...
قطره قطره میچکدازچوب محمل خاکهای چادرزینب به آرامی شودگل
باز باران...
من اگرنقاش بودم کربلا رامیکشیدم...یک بیابان لاله ی سرخ نینوارامیکشیدم...
دشتی ازگلهای پرپر،نقشی ازحلقوم وخنجر...نقشی ازعباس حیدر
اشکی ازطفلان زینب...منظرنورهدایت...کربلارامیکشیدم...
یاحسین(ع)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی